به نام او
قاریان قرآن، دعاخوانان، مناجات خوانها، مداحان، روضه خوانها و نوحه گوها بایست بدین امر مهم توجه نمایند که به شدت در معرض از دست دادن اخلاص و در پی آن از میان رفتن اجر معنوی خود هستند چرا که گرچه هنر می تواند در خدمت تعالی روح انسان باشد اما گاهی دیده می شود که به جای اینکه تلاوت قرآن و مداحی و امور یاد شده آدمی را به یاد معبود بیندازد برعکس عمل نموده زیرا تنها یک کاری هنری شده و از روح مناجات و عرفان تهی گردیده است. پس به هوش باشیم که هرگز معنویت را فدای هنر نکنیم که هنر تنها یک ابزار است اما معنویت و عرفان، حقیقتی است که مقصود است و نه ابزار.
تأکید فراوان استاد شهید مطهری بر لزوم فهم دقیق فلسفه و عرفان اسلامی جهت ورود به معارف بلند اسلامی از مسائلی است که در جای جای کتب ایشان دیده می شود. از این رو ایشان دست امثال راسل را از معارف حقیقی اسلام، کوتاه می دانند.
The Quranic foundation´s of miracle of the saint´s
Abstract
The miracles of saints is an order that although in Gnosticism due to the value of knowledge for some times is not being in possession but finally it seems that problem usually Gnosticism subject to the hardship. must be heard finally speech from the outlet of Quran and custom language.
The miracle has the similar meaning with the miracles of prophet. and the rank of saint is higher than prophethood and anyone with this fine works although in many of books of Gnosticism. The chapter itself has appropriate but to this section of inquiry means base of Quranthat was not yet given(done). The performer of miracle is Good-adiate man who has the knowledge of gurding in the second tour from the fourth tour is spiritual but not as self ruling and from itself that according to the commandment and power is blessed by God. Miracle of prophet is delivered and toghether with demand but the miracle is from the saints of God and is not requested. In summary Gnosticismes and philosophers and theologians of different islamic religions have admitted this commandment. Pedicels and stairs of scale of arriving to this formative in the holly Quran karim submissiob means comprehensive and acquaintancy result of the slavery that to the part name from a knowledge of the book. All book knowledge and Gods names to that referred. This scale toward him gives nearness to God. Holly traveller to rhe position of formative authority and then religious. He is the presen trench conduit of God among creation and on that creation and He who is the authoritys possessor holder in this feature the powerful of doing unusual work. On that time that he will become vicegerent of God olmaight. The miracle is from the viewpoint of Quran. Perhaps this great book put into self many samples with different kinds but all of the these are known by to Gods permission and doesn’t know unity of God and distance between creator and creature is in finte. In summary Quran gives remedy until others can also do what Christ was doing. Althugh there is not measure in anyplace of Quran never the miracle at recogniton viewpoint. These and fine works between speechs that all of its qustions were brought to revelations persens and its answer in its limit find its answer is things that conversed this reaserch to the unique in this subject.
Keywords: miracle، authority، saint، Submissiob، part of knowledge of the book، knowledge all of the book، learning of the names، substitutionary، forms of unusual work.
مبانی قرآنی کرامات اولیاء
چکیده:
کرامات اولیا، امری است که گرچه در عرفان از ارزش معرفتی چندانی برخوردارنیست، اما گویا مسئلهای است که هماره عرفان را دستخوش دشواریهای بسیار نموده است. حرف نهایی در مبانی این مسئله را باید از دهان قرآن و زبان سنت شنید.
کرامت، مفهومی همزاد با معجزه و ولایت، مقامی فراتر از نبوت است و هر کدام با خردهکاریهای خود با اینکه در بیشتر نگاشتههای عرفانی، بابی را به خود اختصاص دادهاند اما بدین بخش از جستار یعنی «مبانی قرآنی» آن پرداخته نشده است. فاعل کرامت، عارفِ به ولایت رسیده در سفر دوم از چهار سفر روحی است اما نه بهگونهی مستقل و از خویش، که به حکم و قدرتی که موهوب خداوندی است. معجزه از پیامبر صادر میشود و همراه با تحدی است اما کرامت از ولیّ خدا صادر میگردد و مبارزهای فرانمیخواند. فیالجمله، عارفان و فیلسوفان و متکلمان مذاهب مختلف اسلامی، این امر را پذیرفتهاند. پایهها و پلههای نردبان رسیدن به این نیروی تکوینی در قرآن کریم عبودیت به معنای فراگیرش، و معرفتی است رهآورد آن بندگی، که به نام بخشی از دانش کتاب، همهی علم کتاب و اسمای خداوندی بدان اشارت رفت. این نردبان، او را به قرب حق شکوه میدهد، سالک را به جایگاه ولایت تکوینی - و نیز تشریعی- بار میدهد. وی را مجرای فعل حق، در میان خلق و بر خلق میکند و بندهی صاحبِ ولایت، در این صورت توانا بر انجام کار خارق عادت میشود. آنگاه است که او خلیفه، و خداوند بلندمرتبه، مستخلفعنه است. انجام کار خارق عادت از دید قرآن، شدنی است بلکه این کتاب سترگ، نمونههای پرشماری با گونههای مختلف را در خود گنجانده است اما همه را به اذن حق میداند و توحید و فاصلهی میان خالق و مخلوق را به کمتر از بیکران نمیشناسد. مخْلص سخن اینکه قرآن سازوکاری دست میدهد تا دیگران هم بتوانند آنچه مسیحا میکرد را به منصّهی ظهور درآورند گرچه که در هیچ جای قرآن هرگز کرامتی را از نگاه معرفتی به سنجه نگذاشته است. اینها و ریزهکاریهای میان گفتارها که همه، پرسشهایش به پیشگاه وحی برده شده و در بضاعت نگارنده، پاسخ خود را یافته است چیزی است که پژوهش پیش رو را تکنگاری در این موضوع گردانیده است.
|
کلید واژهها: کرامت، ولایت، ولی، عبودیت، بخشی از دانش کتاب، دانش همهی کتاب، آموختن اسما، خلافت، گونه های خرق عادت.
تقدیم به بانوی کرامت، فاطمه معصومه (سلام الله علیها)
فاطمه! ای مظهر علم خدا
فاطمه! ای جلوه نور اله
شهر قم از نور تو نورانی است
زمزمه یا اخ تو جاری است
این، حرمت نیست فقط، زآنکه گفت
اهل حرم، جمله حرم در قم است
یا هو
آسیب شناخت عرفان
(1) آسیب شناسی معرفی افراد بامعنویت
از جمله گرفتاری های موجود در فضای عمومی کشور و شاید تمام دنیا این است که افراد در معرفی شخصیت معنوی یک عارف یا شخص با معنویت، دچار اغراق گویی و مبالغه در انتساب القاب و حکایات آن چنانی می شوند که این مسأله حداقل سه پی آمد ناگوار را به دنبال دارد:
1.سلب اعتماد دیگران نسبت به خود.(وقتی شخص معرفی شده را آن گونه گه گفته است نیابند گوینده را صادق ندانسته و در دفعات بعد به او مراجعه نمی کنند)
2.تخریب شخصیت معنوی شخصی که از وی تعریف و تمجید می شود.( انتظار شنونده از او بیشتر از توان وی می شود در حالی که شاید در آینده او را در این اندازه نبیند)
3.ایجاد انحراف و غبارآلود کردن فضای عرفان در جامعه و عدم واقع نمایی از افراد.
این در حالی است که ائمه معصومین که هرگز جز حقیقت از زبان خارج نمی کردند، در این گونه مسائل برخوردی کاملا واقع نما داشتند. برای مثال رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم که مصداق نخست و برتر« لاینطق عن الهوی . إن هو الا وحی یوحی » هستند در مورد آن شخصی از اصحاب(حارثه بن مالک) که شبی در خواب، بهشت و جهنم و اهل آن دو را دیده بود فرمودند: (( این جوان عبدی است که خداوند قلب وی را به نور ایمان منور ساخته است.)) (بحار ج67 ص174)
و بزرگان از علماء نیز به تبعیت از خاندان عصمت در نقل حکایات عرفا یا در پاسخ از سوال درباره شخصیت عرفا گزاف نمی گفتند.
یکی از فضلای شیرازی برای حقیر نقل کردند که: چند سال پیش در معیت مرحوم حضرت آیت الله حاج شیخ صدرالدین شیرازی (ره) برادر بزرگ آیت الله حائری شیرازی (امام جمعه سابق شیراز) در اتومبیل ایشان بودم از ایشان سوال نمودم: آقای انصاری همدانی چگونه آدمی بودند؟ ایشان در پاسخ به بنده حواب دادند: ( آقای انصاری آدم خوبی بود ) و در ادامه سوال کردم: آقای نجابت چطور آدمی بودند؟ گفتند: ( آشیخ حسینعلی آدم خیلی خوبی بود آشیخ حسینعلی آدم خیلی خوبی بود ). این سخن، حرف کسی است که علاوه بر این که خود از علمای طراز اول معاصر شیراز است محضر عارفانی از قبیل مرحوم انصاری همدانی و مرحوم نجابت را درک نموده و با افرادی چون مرحوم علامه طباطبایی هم نشین بوده و ایامی علامه را در شیراز در منزل خود میزبانی کرده است و قطعا از معنویات و نفوس قدسیه این عرشیان استفاضه نموده است ولی کوچک ترین اغراقی و یا نقلی حتی از جزئیات اخلاق ایشان ننموده است اما افراد عادی جامعه بدون هیچ اطلاع مستقیم و هم نشینی با شخص با معنویتی، وی را قدوه العارفین و اسوه السالکین معرفی می کننند و بی محابا حکایات بدون سند از وی نقل می کنند و فضای عرفان را غبارآلود می کنند.
ای منتظران گنج نهان می آید آرامش جان عاشقان می آید
بر بام سحر طلایه داران ظهور گفتند که صاحب الزمان می آید
اللهم وفقنا لما تحب و ترضی
باسمه تعالی
نقد به معنای سنجش یک دیدگاه بر اساس ترازوی منطقی و تعیین اعتبار٬ صحت و دقت آن بر مبنای ملاک های عینی و همگانی است.«نقادی و انتقاد کردن به معنای عیب گرفتن نیست . معنای انتقاد٬ یک شیء را در محک قرار دادن٬ و به وسیله محک زدن به آن٬ سالم و ناسالم را تشخیص دادن است.»(مطهری٬ مجموعه آثار٬ ج۱٬ ص۲۸۵)
هدف نقد تخطئه صاحب نظریه نیست٬ بلکه مقصود از آن سنجش آراء است و احکام و ارزش داوری مربوط به صاحب نظریه به سخن وی سرایت قابل سرایت نیست. پرهیز از نقد سخنگو به جای نقد سخن و احتراز از مغالطه انگیزه و انگیخته از شرایط نخستین نقد بی طرفانه است. رشد علم و توسعه جامعه٬ سخت محتاج نقد بی طرفانه آثار٬ مقاله ها و آرائ است. به وسیله نقد روشمند٬ سخنان بیهوده٬ کتاب سازی٬ شخصیت پنداری از رواج می افتد و به جای آن٬ اندیشه متقن و آثار حقیقتا پژوهشی رونق می گیرد. هیچ آفتی به اندازه نقدگریزی و نقدستیزی٬ فرهنگ جامعه را تهدید نمی کند.
[البته] یکی از مهم ترین عوامل نقد بی طرفانه٬ توجه به اصل تقدم فهم بر نقد است.(فرامرز قراملکی٬ اصول و فنون پژوهش٬ ص ۱۵۲)
انشاالله باز هم در باره چالش های موجود در فضای نقادی خواهیم نوشت.
و سخنی هم از جنسی ویگر:
آقا بیا بخاطر باران ظهور کن ما را از این هوای سرآسیمه دور کن
نذر قدم هایش صلوات
مجله های سمات٬ نورالصادق و مکتب وحی سه فصلنامه ای هستند که در عرصه دفاع از معارف وحیانی و مکتب اهل بیت علیهم الصلاه و السلام٬ مطالبی را به بازار اندیشه عرضه می کنند که بیشتر به صورت نقضی -و نه حلّی- است٬ و با تاختن به فلسفه و عرفان که البته در بعضی موارد مشخص نیست که به فلسفه و عرفان در کدام مقام(مقام تعریف یا مقام تحقق٬ عرفان یا تصوف تاریخی) است و البته گاهی هم بی محابا همه را به صورت یک کاسه در می نوردد٬ ذهن ها را به خود مشغول کرده است که البته هر سه ی این مجلات در جای خود ناسازگاری هایی را در درون خود جای داده است که قابل بررسی روش شناختی است به عنوان مثال: با این که رویکرد مجلات و نگارنده های آن فلسفه گریزی -البته اگر نگوییم فلسفه ستیزی -است ولی در ردّ مسائل فلسفی ای مانند ردّ نظریه معاد جسمانی٬ ملاصدرا٬ از فیلسوف دیگری مثل حضرت آیت الله مصباح یزدی حفظه الله که به عنوان یک فیلسوف و حتی مشائی مشرب معروف اند بهره می گیرند و این نوع رویکردها علاوه بر اینکه منجر به دور در شیوه استدلال و در نتیجه اثبات فیلسوفی دیگر است٬ اشکال عدم تحلیل سیستمی را نیز بر خود وارد می سازد.
اشکالات روش شناختی دیگری را نیز می شود افزود که در نوشتاری دیگر به آن خواهیم پرداخت.
و الحمدلله رب العالمین
به بسم الله الرحمن الرحیم است گرت فتحی ز فتاح علیم است
(شعر از دیوان علامه حسن حسن زاده آملی)